کد مطلب:134085 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

کوفه از حسین دعوت می کند
خبر آمدن حسین (ع) به مكه و سرپیچی آن بزرگوار از بیعت با یزید در شهرهای بزرگ كشور با سرعت انتشار یافت و كوفه هم به زودی از آن مطلع گردید و در صدد برآمد فرزند پیغمبر را به سوی خود بخواند و از آن بزرگوار در برابر حكومت زاده ی معاویه حمایت نماید.

مسعودی مورخ بزرگ اسلامی می نویسد:

«پس از مرگ معاویه مردم كوفه نامه ها برای حسین ابن علی (ع) فرستادند و در آنجا نوشتند كه ما خود را برای بیعت با حضرت مهیا ساختیم و برای فداكاری و جانبازی در راه شما آماده شدیم و در نمازهای جمعه و جماعت فرماندار كوفه حاضر نمی گردیم زیرا در انتظار مقدم شما هستیم» [1] .

بزرگان كوفه پس از اطلاع از ورود حسین (ع) به مكه، در منزل سلیمان بن صرد خزاعی اجتماع كردند و گفتند كه «معاویه ستمكار به هلاكت رسید و یزید شرابخوار جاینشین وی گردید، حسین بن علی با یزید بیعت ننمود و وارد مكه شد اكنون چه باید كرد و چه رأی باید اندیشید؟»

سلیمان در آنجا به پای خواست و خطابه ی كوتاهی به دین صورت


ایراد نمود:

«ان معاویة قد هلك و ان حسینا قد نقض علی القوم بیعته و قد خرج الی مكة و أنتم شیعته و شیعة أبیه فان كنتم تعلمون انكم ناصروه و مجاهد و عدوه فاكتبوا الیه و ان خفتم الفشل والوهن فلا تغرّوا الرجل فی نفسه [2] .

یعنی معاویه به هلاكت رسید و حسین با یزید بیعت ننمود و در برابر وی تسلیم نشد و از مدینه بسوی مكه خارج گردید و شما شیعیان او و پدر او هستید پس اگر می دانید كه آن حضرت را یاری می كنید و با دشمنان وی پیكار مینمائید به آن بزرگوار بنویسد (تا بسوی شما حركت كند) و اگر می ترسید كه در هنگام جنگ جبن و وحشت كنید و سستی و عهدشكنی نمائید در این صورت فرزند پیغمبر را فریب ندهید و آن حضرت را با وعده های دروغ مغرور نسازید».

هنگامی كه سخن سلیمان به پایان رسید همگان گفتند: «ما در راه فرزند پیغمبر حسین علیه السلام از جان و مال خود مضایقه نداریم و حضرتش را در همه حال نصرت می دهیم و با دشمنانش پیكار میكنیم» پس از عهدها و پیمانهائی كه سلیمان بن صرد از آنها گرفت نامه ای بدینگونه به امضای جمعی بسوی حسین بن علی علیهماالسلام نگاشتند:

«این نامه ایست از سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه و رفاعة ابن شداد


و حبیب بن مظاهر و عموم شیعیان حسین بن علی (ع) كه بسوی آن حضرت نگاشتند، سلام بر تو باد، همانا سپاس می گذاریم آن خدای یگانه ای كه دشمن تو را درهم شكست، آن جبار ستمكاری كه با زور خود را بر این امت تحمل نموده و زمام كارهای او را جبراً در دست گرفت و اموال او را غصب نمود و بدون رضای او بر او حكومت یافته بود، آن ستمگری كه خوبان و آزادمردان اجتماع را كشت و ناپاكان و اشرار امت را بجای گذاشت و بیت المال را در بین جباران و مال داران دست به دست گردانید، خداوند او را از رحمت خود دور گرداند همانگونه كه قوم ثمود را دور ساخت.

ای پسر پیغمبر آگاه باش كه برای ما امروز امام و رهبری نیست (زیرا ما یزید را نمی پذیریم و با وی بیعت نمی كنیم) پس بسوی ما روی آور و به جانب كوفه سفر كن باشد كه خداوند بوسیله ی حضرتت ما را در طریق هدایت گرد آورد.

در اینجا نعمان بن بشیر استاندار كوفه در دارالاماره نشسته ولی ما او را امیر نمی دانیم و در نماز جمعه و نماز عید با وی حاضر نمی گردیم و اگر اطلاع برسد كه حضرت شما بسوی ما حركت فرمودید ما نعمان را از كوفه بیرون می كنیم و او را تا بشام پیش می رانیم» [3] .

این نامه وسیله دو تن بنام عبداللَّه بن مسمع و عبداللَّه بن وال در دهم رمضان در مكه معظمه بدست حضرت حسین علیه السلام رسید اما مردم


كوفه تنها به نوشتن آن قناعت نكردند و پی درپی به آنحضرت از جانب آنان نامه می رسید تا جائی كه تعداد نامه ها را جمعی از مورخین تا دوازده هزار ضبط كرده اند.



[1] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 62 چاپ مصر سال 1303.

[2] ناسخ التواريخ حالات سيد الشهداء ج 2 صفحه ي 31 چاپ تهران سال 1336.

[3] كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 10 چاپ مصر سال 1301 هجري.